سایت همسریابی هلو


صیغه ساعتی در اسلامشهر چه قیمت است؟

چرا؟ بهت میگم ولی باید قول بدی به هیشکی حتی صیغه ساعتی اسلامشهر و سروش چیزی نمیگی چرا ؟مگه چی شده؟ محرمانه است، کافیه که صیغه ساعتی اسلامشهر خبردار بشه

صیغه ساعتی در اسلامشهر چه قیمت است؟ - صیغه


صیغه

 سلام سلام به روی نشسته ات در را پشت نازنین بست و گفت: اول صبحی اینجا چی می خوای؟

این مدل جدید مهمون نوازیه ؟

دست صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم را گرفت

سپس آرام توی گوش صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم زمزمه کرد استاد نخوت وغرور که خونه نیست در جوابش با بی تفاوتی گفت: نه فکر نکنم اصولا زود از خونه می زنه بیرون دست صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم را گرفت وبدنبال خود به طرف سالن پذیرایی کشید گفت: بیا که برات خبرای خوبی دارم دستش را از میان دستش بیرون کشید وباهیجان پرسید چه خبری؟ روی اولین مبل پشت به آشپزخانه نشست وگفت: دیشب صدبار بهت زنگیدم چرا جواب ندادی؟

خیلی خسته بودم گفتم امروز که کلاس ندارم، حسابی بخوابم، می دونستم توحتی شب صیغه ساعتی در اسلامشهر هم دست از بی مزگی برنمی داری به همین دلیل گوشی رو سایلنت کردم، صبح که برای بیدار شدم از سایلنت خارجش کردم نگفتی ممکنه یکی بخواد بمیره؟

اون باید زنگ بزنه اورژانس نه به من شاید یکی بهات کار داشت ؟

من صیغه میشم خنده ای کرد

اگه کسی واقعا کار داشت تلفن خونه هست، مگه اینکه بخواد کرم بریزه تقصیر منه که بخاطر تو، تا سپیده صبح چشم برهم نذاشتم با حیرت به خودش اشاره کرد وپرسید به خاطر من!. .. چرا؟ بهت میگم ولی باید قول بدی به هیشکی حتی صیغه ساعتی اسلامشهر و سروش چیزی نمیگی چرا ؟مگه چی شده؟ محرمانه است، کافیه که صیغه ساعتی اسلامشهر خبردار بشه، اون وقته که خون به پا میشه کلافه نفس عمیقی کشید و کنارش روی مبل نشست و گفت: میگی چی شده یا نه؟ دیشب تو مراسم صیغه ساعتی اسلامشهری یه نفر گلوش حسابی پیش تو گیر کرده وازت خواستگاری کرده با خنده گفت: حالا این کجاش خبر خوبیه؟ خره، طرف آدم حسابیه، یه مرد خیلی خاص! پوزخندی زد وگفت: جدی!، یعنی پسر رئیس جمهوره، شایدم خودش باشه خنگه، اون دکترای علوم سیاسی داره و مقیم فرانسه است سایه که فکر می کرد نازنین قصد شوخی دارد با لودگی پرسید نمی دونستم جشن شما پخش مستقیم بوده نازنین با تعجب گفت: منظورت چیه؟ منظورم اینه که این آدم خیلی خاص منو از کجا دیده؟ اون که تو رو ندیده، مادرش از دوستان خانوادگی سروشه که تو رو توجشن دیده و چشمش تو روگرفته، دیشب بعد از اینکه تورفتی پیشم اومد وحسابی جیک و پوکتو دراورد خوب بود وقتی جیک و پوک منو بهش گزارش می دادی بهش می گفتی که من ازدواج کردم و شوهر دارم تو به این میگی ازدواج؟ تو به اون مرد بی احساس ویخ میگی شوهر! یه نگاه به اطرافت بنداز این زندگی سرد و بیروح و سراسر غصه و درد لیاقت توئه من صیغه میشم ؟ با ناراحتی به تندی گفت: نازنین خواهش می کنم دوباره این زندگی کوفتی و تو سرم نکوب نازنین با حرص آهی کشید وگفت بسیار خوب، خفه خون می گیرم و در مورد زندگی گرم و رویاییت هیچ اظهار نظری نمی کنم، ولی بهت هم اجازه نمیدم که این مورد خیلی خاص و از دست بدی من صیغه میشم خنده ای کرد و گفت: نازی تومعلومه داری چی میگی، نکنه از شدت عشق و عاشقی زیاد مغزت پاره سنگ ورداشته، من چطور می تونم وقتی قانونا ورسما شوهر دارم برم با یکی دیگه صیغه ساعتی اسلامشهر بشم، تو که می دونی من فعلا عقد آرمینم و اون همسرمه چرا اون می تونه وقتی زن داره بره با یکی دیگه صیغه ساعتی در اسلامشهر بشه، اما تونمی تونی!

نازی ما توی جامعه ی اسلامی داریم زندگی می کنیم، وتو جامعه ما این دوتا با هم فرق می کنه منم که نمیگم بیا حالا با طرف صیغه ساعتی در اسلامشهر شو پس چی؟

همه هممن صیغه میشم ها و اقوام می فهمن

فعلا طرفو تو آب نمک می خوابونیم تا قضیه طلاق تو حل بشه.

من به مادرشم گفتم تو یه سری مشکلات خانوادگی داری وتا چند ماه دیگه قصد ازدواج نداری تا اونموقع هم دیگه آرمینی وجود نداره به فرض که اونجوری که توگفتی برنامه ها پیش رفت، اگه بعدا فهمید من مطلقه م و قبلا ازدواج کردم چی؟ از کجا می خواد بفهمه، شناسنامه توکه سفیده هیچ وقت هم که با هم نبودین یعنی نمی خواد در مورد من تحقیق کنه. همه هممن صیغه میشم ها و اقوام می فهمن من ازدواج کردم فکر می کنی برای کسی که خودش تو مهد کثافت و بی بند باری داره زندگی می کنه این چیزا خیلی مهمه پس خانواده اش چی، اون ها که مثل خودش فکر نمی کنند تونگران این مسئله نباش من خودم همه چیزو برای مادرش توضیح میدم، بهش میگم که تو مجبور بودی با آرمین ازدواج کنی وبا یه نامه از پزشکی قانونی همه حرفام و ثابت می کنم با تمسخر گفت: نازی توفکر همه جاشو کردی، این همه فکرکی به ذهنت رسید نازنین دست او را در دست گرفت و با محبت گفت: این تنها کاریه که می تونم برای تو انجام بدم

صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم، من می دونم تو همیشه آرزو داشتی بری فرانسه و اونجا درست و ادامه بدی، حالا می تونی با وجود این خواستگار بدون هیچ مشکلی به آرزوی قلبیت برسی.

تومی تونی بعد از جدایی از آرمین با اون صیغه ساعتی در اسلامشهر بشی و برای همیشه از این زندگی کوفتی خلاص بشی، اون می تونه برات ویزا و مشکل اقامتتو حل کنه، فقط کافیه که حرف های منو قبول کنی

مطالب مشابه


آخرین مطالب