سایت همسریابی هلو


آدرس جدید همسریابی دوهمدم کجاست؟

آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم تو پاساژی که رفته بودیم و از قضا خیلی هم شیک بود به هر مغازه ای سرک می کشید و هرچی که به چشمش می خورد رو می خرید.

آدرس جدید همسریابی دوهمدم کجاست؟ - همسریابی دوهمدم


سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید

 

تو پاساژ به اون بزرگی مغازه ای نموند که لباساشو برانداز نکرده باشیم. . جالبیش اینجا بود که هیچ کدوم هم خسته نمی شدیم. . برای مامان اون روز یه پیراهن ماکسی مشکی خریدیم که استین حلقه ای بود و روی یقه و سینش تا پهلو از یه طرف نگین دوخته شده بود. . نگاه که می کردی خیلی ساده بود اما فوق العاده شیک بود و انگار برای مامان دوخته شده بود.. بس که خوش دوخت بود

میترا گفت پیراهن داره و یه جفت کفش خرید که بی اندازه خوشگل بودن. . منم بعد از کلی گشتن یه پیراهن پیدا کردم به رنگ یاسی. . مدل کله قندی بود و فوووق العاده شیک. . پارچش گیپور بود به رنگ یاسی و زیرش هم به همون رنگ. . حاشیه ای از پارچه روی یقه ی لباس کار شده بود و پشتش تا کمر باز بود البته تور هم رنگ پوست به پارچه دوخته شده بود. . استیناش هم از همون تور بود سراستینش از همون پارچه ی یاسی حاشیه داده شده بود. . چون کله قندی بود از یکم بالای زانو چند طبقه از همون تور بود و انتهاش به پارچه اصلی ختم می شد که هر چند سانت تکرار می شد. . خلاصه از زیباییش هرچی بگم باز کم گفتم. . کفش هم رنگش رو هم خریدم که اونم از جنس ورنی بود بعد از اینکه خریدا تموم شد نزدیک شب بود.. با میترا رفتیم خونشون و الکا رو از خاله نسرین گرفتیم و بعد کلی تشکر ازشون خدافظی کردیم. .

با سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید برم برای خرید

با مامان تصمیم گ رفتیم خریدا رو به کسی نشون ندیم تا روز عروسی همه سورپرایز شن. . فردای اون روز قرار بود با سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید برم برای خرید چنتا از وسایل های اشپزخونش که در واقع اخرین خرید جهزیش بود. . زن عمو و خاله، من و سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81. . ساعت ده صبح بود که راه افتادیم. . مامان هم به خاطر الکا که این روزا فوق العاده شیطون شده بود نتونست باهامون بیاد. . یخچال مونده بود با لباسشویی و اجاق و ماکروفر. . سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81 با چنان وسواسی لوازم رو از نظر می گذروند که اگه از دور می دیدیش غش غش بهش می خندیدی. . سر خرید یخچال که واقعا خلمون کرد و اخر سر هم یه یخچال استیل که ست وسایل دیگه بود خرید. . وقتی همه خریداش تموم شد ساعت شش عصر بود و ما هنوز ناهار هم نخورده بودیم. .

باهم رفتیم دنبال آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم

خاله و زن عمو واقعا نای راه رفتن هم نداشتن. . وقتی رسیدیم خونه از زور خستگی افتادم با لباس بیرون رو تخت و حالا نخواب کی بخواب. . تازه برای روز بعدش سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81 با کلی خواهش و تمنا مجبورم کرد باهاش برم چند قلم ست عروس که مونده بود رو بخریم. .با این تفاوت که حامد و میترا هم اون روز اومدن. . با کلی شوخی و خنده خریدارو کردیم. . آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم تو پاساژی که رفته بودیم و از قضا خیلی هم شیک بود به هر مغازه ای سرک می کشید و هرچی که به چشمش میخورد رو می خرید. .. واقعا تو اقایی حامد مونده بودم که چطور هیچ اعتراضی به خرید هایی که شاید تو خرید خیلیاشون لزومی وجود نداشت نمی کرد. .. اون روز چشم همه ی دخترا به حامد بود و آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم چه حرصی می خورد. . مدام به فروشنده هایی که دختر بودن و با چشاشون حامد رو قورت می دادن و دخترای تو خیابون چشم غره می رفت. .. ما چقد به حرص خوردنش خندیده بودیم. . اون روز با حالی زار و تنی خسته رسیدم خونه و تا صبح تخت خوابیدم. . حتی بیخیال شام هم شده بودم. . دو روز دیگه هم قرار بود با مامان بریم خیاطی و لباسی رو که مامان واسه روز عروسی سفارش داده بود رو تحویل بگیریم و برای منم یه لباس برای روز عروسی بگیریم. ..

یادمه اون روز اول رفتیم خیاطی و لباس خیلی خوشگل مامان و گرفتیم. . لباس شیری دنباله دار از جنس ساتن که تقریبا قسمتی از سینه تا پهلوش ریون هم رنگش بود. .. روی یقش که یه کوچولو باز بود نگین و سنگ کار شده بود..استینش هم توری بود. . بازم ساده و خیلی شیک بود. . سلیقه ی مامان فرشته همین بود خب. . بعد از خریدن اون لباس راهی بازار شدیم و دوباره کل مغازه ها رو وارسی کردیم. . همون اول یه لباس قرمز تو ویترین یکی از مغازه ها چشممو گرفت اما نگه داشتم اگه بهتر از اون پیدا نشد برگردم و اونو بخرم. بهتر از اون پیدا نکردم. . خیلی خوشگل بود انصافا. . بلندیش تا نوک پا بود اما از پشت یه نمه دنباله داشت. . یه طرفش از پهلو تا پایین ریون قرمز بود طرف دیگش از روی سینه تا نوک پا گیپور. .

استین بلند هم بود و یقه دلبری. . شاید محکم ترین دلیلم برای انتخاب این لباس همون یقه ی دلبری بود. . از پشت تا کمر مثلثی باز بود اما از وسط کمر یه نوار پارچه می خورد. . قسمت های باز یقه و پشتش هم توری بود. . با کفش های مشکی که از ارژانتین اورده بودم محشر می شد. . تا عروسی یه هفته بیشتر نبود..ما هم یه روز خونه خاله بودیم و کمک مبکردیم یه روز خونه عمو. . صبح روز نامزدی حامد اول اومد دنبال من و بعد باهم رفتیم دنبال آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم. . ارایشگاهی که همسریابی دوهمدم آدرس جدید انتخاب کرده بود از بیرون هم نمای خوشگلی داشت و از همون اول دهنم باز مونده بود ما رو حامد بدرقه کرد تو و گفت راس سه منتظره و اگه زودتر کارمون تموم شه زنگ بزنیم. . از راهروی باریک سالن که گذشتیم تازه متوجه دکوراسیونش شدمو تقریبا دهنم باز مونده بود. .. همسریابی دوهمدم آدرس جدید نیشگونی از بازوم گرفت که باعث شد قیافم جمع شه. ..

سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید ریز خندید و تشکر کرد

نالیدم   عههه چته روانی؟! خندید...مست و دلبرانه. .   ابرومون رف..عین ندید بدیدا زل زدی به درو دیوار دهنتم یه متر باز کردی ادم دلش می خواد رتل بیاره بندازه تو دهنت. .. چپ نگاش کردم که ریز خندید. . با اومدن خانومی به طرفمون مجبور به سکوت شدم. . خانومه که بعدا فهمیدم اسمش سودابه هس با لبخند و اعتماد به نفس نزدیکمون شد و به گرمی سلام احوال پرسی کرد. .   سلام سودابه جون. . دیر که نکردیم؟!   سلام همسریابی دوهمدم آدرس جدیدی عزیزم نه اتفاقا کاملا به موقع اومدی..خوشبخت باشی خانوم خوشگله. . سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید ریز خندید و تشکر کرد. . سودابه با چشم به من که مبهوت زیبایش بودم و تا اون لحظه حتی سلام هم نکرده بود اشاره کرد و گفت. . معرفی نمیکنی سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید جون؟!   چرا چرا...مونیکا جان هستن دخترخالم. . و بعد با ارنجش یکی زد تو پهلوم که اخم دراومد و انگار تازه به خودم اومدم. . دست دراز کردم سمت سودابه و به گرمی دستشو فشردم. .   سلام خیلی خوشحالم از اشناییتون. . چهره ی معصومی داشت که منو شیفته کرده بود. .   سلام به روی ماهت خانوم گل. . بعد رو کرد به سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید و دستشو گرفت و گفت  بیا بریم عزیزم که کلی کار داریم. .

معرفی نمیکنی سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید جون؟!

بعد یه نگاه به من کرد و بعد خانومی رو صدا زد. .   ثریا بیا. . ثریا سریع خودش و از ته سالن رسوند و سلام سرسری به ما کرد و گفت جونم سودابه جون؟   این مونیکا خانوم تحویل تو. . حسابی بهش برسیااا. . ثریا لبخندی زد و گفت. . به روی چشمم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب