سایت همسریابی هلو


آیا در جستجوی آدرس کانال صیغه هستید؟

صدای کانال صیغه یاب مانع ادامه صحبتم شد، کانال صیغه یاب گفت: _ آخه جلوی بچه غیبت باباش رو می کنن؟ اینا رو به خودشم می گم!!

آیا در جستجوی آدرس کانال صیغه هستید؟ - کانال صیغه


کانال صیغه

کانال صیغه از راه رسید

زمزمه وار گفتم: _باشه کم تر نمک بریز! کانال صیغه با صدایی که خنده در آن آمیخته شده بود گفت: _به کانال صیغه موقت بگو بیاد پایین. _بفرمایید بالا. کانال صیغه با شیطنت گفت: _پس در رو باز کن. دکمه آیفون را فشار دادم و در ورودی را باز کردم و جلوی در خانه ام منتظر ماندم. کانال صیغه از راه رسید، لبخندی زد: _به به، سلام آترا خانم. با اخم تصنعی گفتم: _جدیدا خیلی اسمم رو صدا می کنیا! نوک بینی ام را گرفت: _بس که اسمت قشنگه. صورتم را عقب کشیدم. کانال صیغه موقت هنوز روی مبل نشسته بود و سرگرم گوشی اش بود.

کانال صیغه یابی رایگان لبخند شیطنت آمیزی زد

زیر لب جوری که کانال صیغه تلگرام نشوند گفتم: _چه زود تعارفم رو هم تو هوا گرفتی... کانال صیغه با لبخندی که سعی می کرد پنهانش کند گفت: _من کلا آدمی نیستم که اهل تعارف باشم. کانال صیغه یابی را به سمت یکی هدایت کردم، شرمسار از خانه بهم ریخته ام لبم را گزیدم، رو به کانال صیغه یابی گفتم: _نوشیدنی چی می خوری؟ کانال صیغه یابی بعد از کمی درنگ با لبخند گفت: _قهوه! به سمت آشپزخانه رفتم و قهوه ساز را روشن کردم و منتظر ماندم بعد از آن که قهوه حاضر شد، قهوه را داخل فنجان ریختم و آن را بیرون بردم، کانال صیغه تلگرام را جلوی کانال صیغه یابی گرفتم. کانال صیغه یابی رایگان لبخند شیطنت آمیزی زد: _فعلا داغه لطفا بذارش رو میز. لبم را با حرص گزیدم و کانال صیغه حلال را روی میز گذاشتم. همه بی هیچ حرفی نشسته بودند، کانال صیغه تلگرام سرگرم تلفنش بود و کانال صیغه یابی رایگان به من چشم دوخته بود. از روی کلافگی نفس صدا داری کشیدم، کانال صیغه یابی رایگان سرش را پایین برد و ریز خندید.

کانال صیغه ساعتی در مشهد به بیرون پرتاب شد.

قهوه را از روی میز برداشت و از آن نوشید، مزه، مزه اش کرد و گفت: _این چقدر تلخه! صبرم تمام شده بود، نفس عمیقی کشیدم: _اگر از تلخی بدت می اومد می گفتی برات آب میوه می آوردم نه قهوه! _آره این هم فکر بدی نیست! _نگو که جدی می گی؟ _من کاملا جدی ام. از روی صندلی بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم آب میوه آماده را در کانال صیغه حلال ریختم و بیرون بردم و آن را روی میز کوبیدم، آب میوه از اطراف کانال صیغه ساعتی در مشهد به بیرون پرتاب شد. کانال صیغه یابی رایگان سعی داشت تا لبخندش را پنهان کند، لبش را گزید: _تو با همه مهمونات این جوری رفتار می کنی؟ دستم را به سینه ام گره زدم: _نه با همه! با تو و داداشت که دوتاتون مثل هم...

صدای کانال صیغه یاب مانع ادامه صحبتم شد

صدای کانال صیغه یاب مانع ادامه صحبتم شد، کانال صیغه یاب گفت: _آخه جلوی بچه غیبت باباش رو می کنن؟ چشم هایم را ریز کردم: _اینارو به خودشم می گم! کانال صیغه موقت که نظرش به صحبتمان جلب شده بود خندید. با حرص روی کاناپه نشستم، کانال صیغه یاب لبخندی زد و فنجان قهوه و کانال صیغه ساعتی در مشهد آب میوه را به سمتم گرفت: _کدوم؟ از آن جایی که می دانستم کانال صیغه یاب تلخی قهوه را دوست ندارد گفتم: _قهوه! کانال صیغه یاب لبخند شرورانه ای زد.

مطالب مشابه


آخرین مطالب