سایت همسریابی هلو


آیا سايت همسريابي موقت هلو سایت خوبی برای ازدواج موقت است؟

جز سایت ازدواج موقت هلو که صمیمی ترین دوستمه سایت ازدواج موقت هلو کرمان رو حالا دوس داری؟! از سایت جدید ازدواج موقت هلو عسل تا جایی می دونستم.

آیا سايت همسريابي موقت هلو سایت خوبی برای ازدواج موقت است؟ - همسريابي هلو


سايت همسريابي موقت هلو

 

کارش که تموم شد پقی زد زیر خنده. . سايت همسريابي موقت هلو هر دو کللی خندیدیم..حالا نخند کی بخند. .   عسل؟!   جون عسل؟!   یه سوال بپرسم؟! ؟   بپرس باباا کلاس می ذاره واسه من حالا.

جز سایت ازدواج موقت هلو که صمیمی ترین دوستمه

سایت ازدواج موقت هلو کرمان رو حالا دوس داری؟! از سایت جدید ازدواج موقت هلو عسل تا جایی می دونستم که می گفت ازدواجش با سایت ازدواج موقت هلو کرمان کاملا زوری بوده..و اون هیچ میلی به این اقا نداشته.. و به درخواست باباش حاضر به این ازدواج شده. . بدون اینکه مکث کنه جواب داد. .   اره بابا میمیرم براش. .   اخه. .   اخه نداره که.. ببین سایت ازدواج موقت هلو مهم نیست تا قبل اون ادم چه اتفاقایی افتاده.. یا چقد از کسی که قراره بهش بگی همسر بدت میاد. . همین که نشستی سر سفره ی عقد..و عاقد خطبه رو خوند دیگه کار دلت تمومه. . دیگه شدی لیلی و طرف مجنون. .. اصلا این حرفا رو باور نداشتماا ولی حسش کردم لمسش کردم. . انگار غرق شد توی گذشته زل زد به رو به رو و ادامه داد: برای منی که گند زده شده بود به احساسمو شده بودم یه مرده ی متحرک عشقی که از رضا بهم رسید معجزه بود. . من اون روز ها حال و هوایی داشتم که محال بود به دوست داشتن کس دیگه فکر کنم. . عشق برام پوچ بود. . پریدم وسط حرفش. .   چرا خو؟! مگه چت شده بود؟؟  

جز سایت ازدواج موقت هلو که صمیمی ترین دوستمه کسی از گذشته ی من خبر نداشت. . و نداره البته منظورم بین دوستامه. . و تو دومین کسی هستی که می خوام بهش بگم.. چون دیگه اونقدرا برام اهمیتی نداره. . نفسشو با صدا داد بیرون و شروع کرد. .   از وقتی چشم باز کردمو خودمو شناختم عاشق  سايت همسريابي موقت هلو بودم. . اما اون همیشه منو اذیت می کرد و همش سر به سرم می ذاشت. . سه سال از من بزرگتر بود..روز ها می گذشت و من هر روز عاشق ترمی شدم. . اینو می فهمیدم که اذیت کردناش فقط مال منه و با سایت جدید همسریابی موقت هلو دیگه ی فامیل رابطه ی بهتری داره. .. چند سال گذشت. . یه روز اتفاقی با هم. هم قدم شدیم. . و مجبور بودیم فاصله ی نسبتا زیادی باهم بریم اون روز  سايت همسريابي موقت هلو حرف زد و از احساسش گفت.. احساسش به من. . داشتم بال بال می زدم براش.

بدون هیچ مشکلی خانوادم سایت همسریابی موقت هلو رو قبول کنن

گفت که از اول اول منو دوس داشته و همیشه دلش بهش می گفته که همه جا مراقبم باشه. . من اون موقع شونزده سالم بود و با حرفاش تو دلم کلی قند اب می کردن. . ساکت شد..فهمیدم رفته به اون روزا. . منم ساکت موندم تا خودش به حرف بیاد. .   رابطه ی منو سایت همسریابی موقت هلو خیلی زود اوج گرفت. . مثل سایت جدید همسریابی موقت هلو پسرای دیگه نبودیم.. بینمون فقط عشق فوران می کرد. . دیوونه وار همو می پرستیدیم..دو سال که گذشت احساس بینمون برخلاف بقیه ادما هزار برابر شده بود. . تقریبا روزی چند بار تاکید می کرد که بدون من نمیتونه. . منم به اون اطمینان می دادم که اگه نباشه منم نباشم. . به استثنای مامان بابای من و مامان بابای اون که می شدن عمه و شوهر عمه ی من همه ی فامیل از رابطه ی ما باخبر بودن. . اخرای دومین سالگردمون گفت میخواد بیاد خواستگاری. . گفت نمیتونه دیگه منو از دور بخواد.. بشم عروس دامادی که عاشقش بودم. ..

خودش خبر و خواسته اش رو به بزرگتر ها گفت. . راستش انتظارم این بود بدون هیچ مشکلی خانوادم سایت همسریابی موقت هلو رو قبول کنن چون واقعا یه پارچه اقا بود..دلیلی برای رد کردن وجود نداشت. .همه ی سور و سات سایت جدید ازدواج موقت هلو مرفع رو هم داشت. . ماشین و خونه و کار و. .. اما برخلاف انتظارم بابام ردش کرد. . علت هایی میورد که شبیه بهونه بود تا دلیل. . یک سال تمام گذشت و سایت همسریابی موقت هلو برای گرفتن رای بزرگتر ها هر کااری کرد. . تقریبا هر دو روز یه بار جلوی در خونمون بود. . صداش لرزید..دیدم داره اشک از چشماش می باره. . اما دلم گرفت. .   اروم باش عسلم. . خب بقیش. .   روز اون شب کذایی برای اخرین بار با بابام حرف زده..هنوزم از مکالمه اون روز خبر ندارم. . شب بهم اس ام اس داد. . گفته بود دلش برام تنگ میشه و خیلی دوسم داره. . گفته بود مجبوره قید منو بزنه و قید من رگشه و اگه بخواد بزنه میمیره. . اما مجبوره بزنه..گفته بود بدون من نمی تونسته سایت همسریابی ازدواج موقت هلو کنه. .. اخرشم نوشته بود تو رو به ارواح سایت همسریابی موقت هلو بعد من خوشبخت شو. . گریش شدید تر شده بود به خودم نزدیکش کردمو سرشو به اغوش کشیدم سعی کردم ارومش کنم. .   اون خودکشی کرد و سایت همسریابی ازدواج موقت هلو من نابود شد. .

برای  سايت همسريابي موقت هلو که ناکام رفت

هق هقش دل سنگ رو اب می کرد سایت ازدواج موقت هلو که هیچی نبود. . منم هقم بلند شد. . اخی بمیرم. .. چقد سختی کشیده بود بیچاره. . سرشو نوازش می کردم و خودمم به پای اون گریه می کردم. . خواست ادامه بده. .   هیسسس بسه عزیزم. . انقد گریه کرد تا خوابش برد. . باورم نمی شد عسل همیشه خندون انقد زجر کشیده باشه..کلی ناراحت بودم. . هم برای  سايت همسريابي موقت هلو که ناکام رفت هم برای عسل که عشق اولشو از دست داده بود. . صدای گیرا و رسای مهماندار که یه سایت جدید همسریابی موقت هلو خوشگل بود بلند شد. .

مهماندار که یه سایت جدید همسریابی موقت هلو خوشگل بود بلند شد

خواست کمربندامونو ببندیم و گفت هواپیما تا چند دقیقه ی دیگه فرود میاد. . درهای هواپیما که باز شد و پیاده شدم دستامو به طرفین باز کردم و کش و قوسی به بدنم دادم چند نفس عمیق کشیدم. . انگار هوا رو به جای تنفس می بلعیدم. .. ساک ها رو که تحویل گرفتیم پشت سر مریم جون با پله برقی پایین اومدیم. ..

مطالب مشابه


آخرین مطالب