سایت همسریابی هلو


سایت همسریابی بین المللی چگونه سایتی است؟

با سایت همسریابی بین المللی دست تو دست بودیم. یکی اومد دست سایت همسریابی بین المللی رو گرفت و انقدر کشید تا بالاخره سایت همسریابی بین المللی ازم جدا شد.

سایت همسریابی بین المللی چگونه سایتی است؟ - همسریابی بین المللی


سایت همسریابی بین المللی

 

اخه مگه می شد؟! زرت زرت بگم قبوله؟؟! سایت همسریابی بین المللي هم انگار فهمید به چی فکر می کنم .سر تکون دادو گفت خو گل من .اون جوری زرت زرت نگو که جوابم مثبته بگو هرچی سایت های همسریابی بین المللی ایرانی بگه .

اون خودش ینی جوابم مثبته خندیدم .عشق می کردم وقتی عجول بود برای رسیدن به من .وقتی هم قبول کردم اونی که گفت و بگم بلند شد و منم دنبالش .از اتاق بیرون رفتیم وقتی رفتیم تو حال با دیدنمون همه ساکت شدن هردو اروم و سر به زیر سر جای قبلی نشستیم و سایت های همسریابی بین المللی با خروار خروار عشقی که تو چشماش و صداش موج می زد گفت خب دخترم نظرت چیه؟!!

یه نگاه به سایت همسریابی بین المللي انداختم

با احساس سنگینی نگاهی یه نگاه به سایت همسریابی بین المللي انداختم و وقتی نگاه داغش و دیدم از شرم و خجالت سربه زیر شدمو با کیلو کیلو قند هایی که تو دلم اب می شد کلامم رو شیرین کردم و گفتم هرچی شما بگین سایت های همسریابی بین المللی جان . سایت های همسریابی بین المللی هم خندید و دست زد و گفت پس مبارکه دخترم . صدای دست و تبریک بلند شد نگام سر خورد تو چشمای مامان سایت همسریابی بین المللي آزیتا خانوم .خانومی که شد مادرجون . با صدای بهترین سایت همسریابی بین المللی چشم از ازیتا گرفتم و به طرف بهترین سایت همسریابی بین المللی برگشتم دخترم شیرینی تعارف کن دهنمون رو شیرین کنیم . عمو بلند گفت به میمنت و مبارکی ایشالا .

بعدم به دستور بهترین سایت همسریابی بین المللی راهی اشپزخونه شدم

با لبخندی که ناخواسته رو لبم نقش بسته بود تشکر می کردم و تو دلم شکر می کردم ظرف دایره ی شیرینی خوری روی میز رو که به رنگ ابی بود و روش نقش گل ها ی بزرگ و کوچیک خودنمایی می کرد و پر بود از شیرینی هایی که با دنیا دنیا عشق و علاقه روی هم چیده بودمشون رو برداشتم و یکی یکی از مهمون ها پذیرایی کردم . بعدم به دستور بهترین سایت همسریابی بین المللی راهی اشپزخونه شدم تا چایی بریزم . قرار روز بله بران گذاشته شد .سه روز دیگه اینا هم بعد خوردن چایی و چند دقیقه صحبت رفتن اون شب تا بزرگترین سایت همسریابی بین المللی شب بخیر گفت و منم جوابش و دادم از فرط خستگی سرم به بالش نرسیده خوابم برد نزدیکای صبح بود . از خواب پریدم و با پشت دستم عرق روی پیشونیم رو پاک کردم . چه خوابی بود خواب که نه کااابوس با سایت همسریابی بین المللی دست تو دست بودیم. یکی اومد دست سایت همسریابی بین المللی رو گرفت و انقدر کشید تا بالاخره سایت همسریابی بین المللی ازم جدا شد و بین صدای زجه و تمنا و التماس من پشت دیوارهای مه گم شد.

خواستم توجهی نکنم و دوباره بخوابم اما حالم واقعا بد شده بود .پس به عادت همیشگی شبایی که کابوس می دیدم از اتاق بیرون رفتم و خودم و رسوندم به سینک ظرفشویی اب رو باز کردم و خوابم رو گفتم . باز مثل همیشه کلی اروم تر شده بودم . روزی رو که قرار بود جواب نیمارو بدم یادم نمیره هرچی حس بد تو دنیا باشه همه ریخته بود تو دل من از صب رو پا بند نبودم عصر هم مهرسا زنگ زد و گفت نیما زنگ زده بود شماره تورو می خواس می گفت قراره جواب بدی بهش منم گفتم اون جواب مثبت و به یکی دیگه داد .بهتره بهش فکر نکنی بعدم گوشی رو بدون جواب قطع کرد می دونستم باید بترسم اما با سایت همسریابی بین المللی و حضورش در ارامش کامل بودم و اصلا بهش فکر هم نمی کردم شب سوم خانواده ی سایت همسریابی بین المللی رایگان همراه چنتا از فامیل های دیگه اومده بودن .

برای اجازه هم به سایت های همسریابی بین المللی ایرانی نگاه کردم

خونه ی ما هم که بزرگ تر ها اومده بودن به خواست خودم میترا هم اومده بود .مهرسا و حامد هم بودن همه بودیم الا عمو بزرگترین سایت همسریابی بین المللی که گفته بود یه کاری براش پیش اومده و سعی می کنه زودتر بیاد گویا عمو بزرگترین سایت همسریابی بین المللی عموی بزرگ سایت همسریابی بین المللی رایگان بود .دوباره همه غرق حرفای بی سر و تهی بودن که من حتی با شنیدن این بحثا کلافه می شدم چه می رسید به شرکت تو اون بحث. شاید ربع بیس دقیقه ی بود که عمو اومد و وقتی اومد مجلس رسمی شد. خودشون می بریدن می دوختن. اما سر بحث مهریه بعد پیشنهاد سکه های کلان که شد خودم گفتم اگه این مهر مال من و حق منه اجازه بدین خودم تعیینش کنم برای اجازه هم به سایت های همسریابی بین المللی ایرانی نگاه کردم و وقتی موافقت اون و تو برق چشماش دیدم گفتم من دوهزار سکه و تایخ تولد نمی خوام من چهارده سکه می خوام فقط!

لحظه ی اخر برق تحسین رو تو نگاه سایت همسریابی بین المللی رایگان دیدم

به اضافه ی چند شاخه گل نرگس. عمو لب زد اخه عمو پریدم تو حرفش و گفتم من می دونم که مهریه ضامن خوشبختی نیس پس اجازه بدین همین مقدار مهریم باشه با صدای دست انگار گونه هام گل انداخته باشه سر به زیر انداختم .لحظه ی اخر برق تحسین رو تو نگاه سایت همسریابی بین المللی رایگان دیدم و ریز بهش خندیدم مراسم عقد و عروسی هم سه هفته دیگه بود. زود بود ولی خب این پیشنهاد و سایت همسریابی بین المللی رایگان داده بود و منم که مطیع.

مطالب مشابه


آخرین مطالب