سایت همسریابی هلو


شرایط ازدواج در سایت هلو چگونه است؟

با اون حجم بالای احساس هلو ازدواج موقت. . وقتی گفتم باید ببخشی هلو ازدواج موقت که اینقد صزیح حرف می زنم ولی واقعا ما به درد هم نمی خوریم.

شرایط ازدواج در سایت هلو چگونه است؟ - هلو


سایت هلو ازدواج

 

عههه مهری تویی؟   اولا مهری عمتهه اسم من سايت هلو ازدواج مونی . ثانیا نخیر ارواح عمته زنگ زده بگه روز مرگت نزدیکه  با عمم چیکار داری حالا؟! مرموز خندید و گفت   عههه؟! جوابت مثبته؟! ؟! دوباره خندید  . باز این دختر خل شده بود. عهههه سايت هلو ازدواج!   سايت هلو ازدواج و مرض خو راس میگم دیه  راست و دروغش یه هفته دیگه معلوم میشه دوباره زد زیر خنده  کبکت خروس می خونه سایت همسریابی هلو ازدواج موقت خانووووم  جواب مثبتو دادی یا می خوای بعد من توراتو پهن کنی واسه پسرعموی من؟! این بار نوبت من بود بخندم  خو زنگ زدم همین و بگم دیگه مهلت نمیدی که  بعد مکث گفت   والا مونیکا خواستم ببینم من بخوام مثبت بدم به پسرعموت تو نظرت چیه؟ تاییدش می کنی؟

جواب مثبت از طرف ازدواج موقت هلو داده شد

بلند زدم زیر خنده دست خودم نبود  خندم که تموم شد گفتم   تایید چیه روانی  حامد اقاااا شک داری مگه؟!   ها نه نه خو مرسی عزیزم من فعلا گوشیو قطع کرد اصن اجازه نداد جوابشو بدم  جواب مثبت از طرف ازدواج موقت هلو داده شد وبرای فردای اون روز قرار بله بران گذاشته شد  . دوباره همه ی فامیل جمع شدیم اما تو خونه ی ازدواج موقت هلو اینا  حتی  هلو ازدواج هم اومده بود من اصلا از این وضع خوشم نمیومد و معذب بودم چون دلم نمی خواست قبل از جواب دادن ببینمش و دیدنش تو تصمیمم تاثیر بذاره  بلوز صورتی خوش رنگ استین بلند پوشیدم که کمی از بلوز معمولی بلند تر بود به همراه شلوار سفید جذب  موهامو هم با اتو مو حالت دار کردم و یه ارایش معمولی کردم  سایت هلو ازدواج  بیشعور طبق معمول همیشه هم خوشگل بود هم فوق العاده خواستنی شده بود با اون پیراهن عروسکی یاسمنی و شلوار مشکی جذب  مجلس دوباره داشت با حرفای معمولی و همیشگی حوصله سر بر گرم می شد  یکم که گذشت حامد که معلوم بود از شنیدن جواب مثبت ذوق مرگ شده با صدای بلند گفت   اغایون خانوما  همه ساکت شدن و چشم دوختن به حامد بهتر نیست بریم سر اصل مطلب؟!

همه خندیدن  . انگار عجله داشت البته صد در صد عجله داشت  خنده ها اروم اروم ته گرفت  تبدیل شد به لبخند و بعد ماسید  عمو خسرو گفت   حامد جان راست میگه  . رو کرد به عمو سامانه ازدواج هلو و گفت  سامانه ازدواج هلو جان دخترت از امروز عزیزتر از دختریه که نداشتم و همیشه دوست داشتم داشته باشم  . مهریه ی سایت هلو ازدواج جان هرچی بگید قبول  البته می دونم ارزش دخترم خیییلی بالاتر از این بحث های مادیه  عمو سامانه ازدواج هلو: لطف داری خسرو جان  من حوالش می کنم به خودتون هرگلی زدین به سر خودتون زدین بعد کلی تعارف مهریه ی سایت هلو ازدواج دو هزار سکه و دوهزار تا گل نرگس که سایت هلو ازدواج موقت هم مثل من عاشقش بود، شد  تاریخ عقد و عروسی هم شد یه ماه بعد  دوباره بازار حرفای حوصله سر بر گرم شد  حوصلم سر رفته بود  تصمیم گرفتم برم حیاط و اب و هوایی عوض کنم  بدون اینکه کسی متوجه بشه راهرو رو طی کردم و به حیاط رسیدم  نشستم روی پله ها  نور خیره کننده ی سایت همسریابی هلو ازدواج موقت توی اب حوض خودنمایی می کرد  درختا و گل های توی حیاط که تو روز از اون حیاط بزرگ جنگل ساخته بود حالا تو تاریکی شب تو هم رفته بودن  انگار همدیگرو بغل کرده بودن.

ستاره ها برای ماه چشمک می زدن و ماه انگار براشون دندان قروچه می کرد  عاشق شب و تاریکی شده بودم  رفتم نشستم کنار حوض و به هم اغوشی سایت همسریابی هلو ازدواج موقت و اب نگاه کردم  بی اختیار ذهنم پرکشید سمت پویا  ینی الان چیکار می کرد  حس کردم دوس داشتم که اینجا باشه و باهم شب رو تو خیابون قدم بزنیم. اینکه چرا دوست داشتم پیشم باشه رو نمی دونستم  اصلا چرا یاد اون افتاده بودم؟! چرا با یاداوری اون روزها دلم گرفت؟! جوابی نداشتم به خودم بدم  تنها چیزی که می دونستم این بود که دلم براش تنگ شده  همون شب تصمیم گرفتم بعد از اینکه سرم خلوت شد برم سراغش  خوشحال بودم که اونروز کارتشو برداشته بودم  کمی که گذشت برگشتم پیش بقیه  با اینکه نیم ساعتی می شد رفته بودم بیرون اما انگار هنوز کسی متوجه من نشده بود

خندم گرفته بود ینی هلو ازدواج هم نفهمیده من نیستم؟

 خندم گرفته بود  ینی  هلو ازدواج هم نفهمیده من نیستم؟بی اختیار دنبالش گشتم  روی اولین مبل کنار در نشسته بود زل زده بود به من  تا نگاهمو دید سرشو انداخت پایین نه انگار مشکوک بود  بیخیال شدم و رفتم کنار سایت هلو ازدواج موقت نشستم  تا تموم شدن مراسم هم از جام بلند نشدم  اون چند روز تا جواب دادنم هم گذشت یادمه اون روز صبح که از خواب بیدار شدم اولین چیزی که به ذهنم هجوم اورد این بود که وای خدا الان چیکار کنم؟نکنه اشتباه کنم؟! کلی با خودم کلنجار رفتم. . جوابمو می دونستم و از یه طرف تردید نداشتم اما از یه طرف دیگه تردید داشتم شدید. . بالاخره عصر هلو ازدواج موقت زنگ زد. . سعی کردم قانعش کنم که به درد هم نمی خوریم

از همون صدای لرزونش گفت جان هلو ازدواج موقت

خیلی سخت بود مبارزه کردن با اون حجم بالای احساس هلو ازدواج موقت. . وقتی گفتم   باید ببخشی هلو ازدواج موقت که اینقد صزیح حرف می زنم ولی واقعا ما به درد هم نمی خوریم.   به وضوح صداش لرزید. . صدای شکستنش بد جور عذابم داد. .   نه مونیکا .نه. . من تورو برای دردهام نمی خوام. . مونیکا خواهش می کنم. . فقط یه فرصت بده بهم. . صدام به اعتراض بلند شد. .   آرتان! با همون صدای لرزونش گفت   جان هلو ازدواج موقت. . خواهش می کنم نه خودتو عذاب بده نه منو  هلو ازدواج. . ما نمی تونیم کنار هم خوشبخت بشیم. .   من دوست دارم مونیکا. .  

متاسفم ولی خوشبخت باشی پسر عمه خدافظ اجازه ی حرف دیگه ای ندادم و گوشی رو قطع کردم. . می فهمیدم که دلش شکسته. . می دونستم که ناراحته. . دلم براش می سوخت. . اما نمی تونستم خودمو ودلم و اینده و زندگیم رو فدای اون و احساسش کنم. . اونم بالاخره با همه چی کنار میومد. . اشکم در اومده بود و اروم اروم اشک با سرعت بیشتری می بارید. . انگار باهم مسابقه گذاشته بودن تا سریع تر کل صورتمو خیس کنن. . فکر می کردم غرور  هلو ازدواج شکسته و مثل همیشه از تصور شکستن غرور مردی بغص می کردم. .

 ازدواج موقت هلو عاااشق خرید بود

حالا که باعث این شکست خودم بودم اشکم هم دراومده بود. . با مامان رفته بودیم خرید عروسی از شور و شوقم تو اون روز هرچی بگم کم گفتم. . ازدواج موقت هلو عاااشق خرید بودم و حالا که خرید عروسی سایت هلو ازدواج موقت بود شادیم چند برابر شده بود. . مامان الکارو گذاشته بود پیش مامان میترا و میترا هم باهامون اومده بود. .

مطالب مشابه


آخرین مطالب