سایت همسریابی هلو


شرایط ازدواج موقت چگونه است؟

با خجالت رفت تو اشپزخونه و موقت خندید و رفت تو اتاق تا لباس عوض کنه بعدم اومد نشست رو مبل پیش من. .  خب دختر موقت چیکار می کنه؟!

شرایط ازدواج موقت چگونه است؟ - موقت


ازدواج موقت

 

مریم جون بود  به سلااام مربی خوشگلممم  سلام بی وفا خانوم خوبی عزیزم؟!  به خوبی شماا شما خوبی؟!  مرسی گلم منم خوبم با احوال پرسی های تو خجالت کشیدم ازش راست می گفت انقد نامرد و بی وفا شده بودم که یه زنگ نزده بودم حال بیچاره رو بپرسم شرم زده گفتم  اووومممم چیزهی نی اخه میدونی اه ازدواج موقت تهران مریم جون سرم انقدر شلوغ بود این روزا اصلا فرصت سرخاروندن هم نداشتم شرمنده عزیزم خندید و گفت باشه ازدواج موقت تهران قانع شدم.

گفت باشه ازدواج موقت تهران قانع شدم

نمیدونی به کدوم بچت برسی نمیدونی کدوم لباس چرک اقاتو بشوری اصلا نمیدونی به کدوم مهمونت جواب بدی  عهههه مریم جووون بدجنس نشو خووو دوباره خندید خب دیگه چه خبر؟!  سلامتی شما حالا چه عجب یادی از من کردی؟!  والا راستش زنگ زدم ببینم وقت داری بیای پیش خودم مربی شی؟! با تعجب گفتم  من؟! ؟!!  خو اره والا بعد از این که پیچید مربی نائب قهرمان مسابقات جهانی من بودم کلی سرم شلوغ شد هی میومدن برای اموزش راستش منم نمی رسیدم و کلا از کارو زندگی افتادم تا این که دیروز شوهرم گفت که به شاگردات بگو بیان پیشت تا تنها نباشی و به همه کارات برسی منم اولین کسی که به ذهنم رسید تو بودی و این شد که الان بهت زنگ زدم خب نظرت چیه؟! ؟! نمیدونستم چی بگم پیشنهاد خوبی بود از تنهایی و بیکاری که خوب بود  مریم جون  اجازه بده فک کنم و از ازدواج موقت تهران هم اجازه بگیرم شب خبرت کنم چطوره؟!

فقط باید از سایت صیغه موقت مشورت بگیری

خوبه عزیزم ولی خب نظر خودت چیه؟! منظورم اینه که لازم نیس به کسی بگم؟!  نه فعلا اجازه بده فکرام و بکنم شب بهت زنگ می زنم باشه عزیزم پس به مامان هم سلام برسون مزاحمت نمی شم  چشم بزرگیتون و می رسونم مراحمی عزیزم  پس شب منتظرمفعلا  فعلا گلم گوشی و قطع کردمو رفتم سراغ مامان تا ببینم نظر اون چیه مامان تو اشپزخونه بود و مشغول اشپزی رفتم سمتش و ازپشت بغلش کردم و سرمو گذاشتم رو شونش و سرشونش و بوسیدم  مامان فرشتم خسته نباشه  دخترم سلامت باشه  مامانی؟!  جون دلم؟!! خودشو از تو بغلم در اورد و رفت سمت یخچال  چیزی می خوری؟!  نه بخوام خودم برمی دارم و رفتم نشستم پشت میز ناهارخوری  میشه یه لحظه بشینی مامانی؟!  چیزی شده دختری؟!  بشین تا بگم در یخچال و بست اومد نشست روبه روم  خو بگو  راستش مریم جون زنگ زده بود  خو  می خواست برم پیشش مربی بشم  عه خوبه که خیالم از بابت مامان راحت شد چون فک می کردم مامان مخالفت کنه برای این که خیالم از بابت رضایتش راحت بشه گفتم  پس شما مشکل نداری؟!  نه خب این که بد نیست سرت هم گرم میشه و بیکار نمیمونی.

فقط باید از سایت صیغه موقت مشورت بگیری  اوهوم شب به سایت صیغه موقت میگم مامان بلند شد و رفت به کارش برسه و منم رفتم تلوزیونم و  ببینم الانا بود که سایت صیغه موقت برسه یه نگاه به لباسام کردم تاپ کوتاه مشکی تنم بود با یه دامن سفید کوتاه که یه وجب بالاتر از زانوم بود لباسم مناسب نبود پس رفتم تو اتاق و لباسام و با یه تیشرت استین کوتاه قرمز و شلوار ستش پوشیدمو برگشتم تو هال نشستم جلو تلوزیون برنامه ای که می دیدم تموم شده بود پس کانالارو هی عقب جلو می کردم و دنبال یه برنامه خوب می گشتم تو همون حال صدای در بلند شد و پشتش صدای ازدواج موقت تهران ساعتی همیشه روزایی که خونه بود انقد زود می ومد خونه رفتم استقبالش  سلام خسته نباشی ازدواج موقت تهران ساعتی سلام گل دخترم درمونده نباشی ازدواج موقت تهران ساعتی از گردنش اویختم و گونش و محکم بوسیدم کیسه هایی که دستم بود رو گرفتم و بردم تو اشپزخونه گذاشتم صدای بابا بلند شد  خانومم؟! سلااام  عه اومدی ابراهیم؟! بعدم از اشپزخونه رفت بیرون و سلام داد منم کیسه هارو گذاشتم رو میز و رفتم بیرون موقت مامان و بغل کرده بود بعدم پیشونیش و بوسید مامان از بغلش دراومد و با دیدن من باز لپاش گل انداخت اخخخ فدای مامانممممم با خجالت رفت تو اشپزخونه و موقت خندید و رفت تو اتاق تا لباس عوض کنه بعدم اومد نشست رو مبل پیش من. .  خب دختر موقت چیکار می کنه؟!

برگشتم طرف موقت هلو

 دعا برای سلامتی موقت جونیش. . بعدم خودمو تو بغلش جا کردم. .  موقت هلو جون؟!  جونم؟! قضیه مریم جون و به موقت هلو هم گفتم و اونم به راحتی قبول کرد.  مامان برامون چایی اورد و خودشم نشست کنارمون. . تو همون حال صدای گوشیم بلند شد. . مهرسا بود. .  بههه سلاام عروس خانووممم خوبی؟!  سلام خواهری مرسی تو خوبی؟!  من که خوبم حامد چطوره؟!  حامدم خوبه سلام داره  سلامت باشه حالا چه عجب؟!  راستش منو حامد می خواستیم شام بریم بیرون خواستیم توام بیای. .  منم بیام؟!. .اخه. اخه چی؟! می زنم لواشک شیااا خندم گرفت  زوری؟!

 بلههه پس بذار ببینم موقت هلو چی میگه  باشه سلام برسون. . برگشتم طرف موقت هلو و گفتم  ازدواج موقت تهران مهرساس سلام می رسونه می خوان با حامد برن بیرون میگه منم برم اجازه میدی؟! با خندید و گفت  فکر کن اجازه ندم توام سلام برسون. . خندیدم و به مهرسا گفتم  مزاحم نباشم؟!  عه لوس نشو ساعت هشت حاضر باش میایم دنبالت. .  چشم پس فعلا. .  فعلا ساعت هفت بود پس بدو رفتم تو اتاقم و حاضر شدم اول یه دوش بیست دقیقه ای گرفتم بعد موهامو سشوار کشیدم و همه رو بالای سرم بستم

مطالب مشابه


آخرین مطالب