سایت همسریابی هلو


نگار ازدواج موقت

نگار ازدواج موقت از دور با یه سینی چایی و چند تا کیک اومد و با تعجب بهم سایت نگار ازدواج موقت کرد رفتم یه چایی بخرم چرا لباستونو باهم عوض کردید ؟!! زدیم زیر ازدواج موقت نگار و ماجرا رو به نگار ازدواج موقت گفتیم و که یکم شیطنت کرد و نشست.

نگار ازدواج موقت


نگار ازدواج موقت

سایت نگار ازدواج موقت

هوا یکم سرد بود، من یه مانتو پشمی پوشیده بودم و چکمه، ولی بازم سردم بود. یکم لرز گرفته بودم سایت نگار ازدواج موقت شروع شد. نگار ازدواج موقت یه نگاهی بهم انداخت و گفت:

خوبی سایت نگار ازدواج موقت خانم؟! بی قراری یکم. خوبم چیزی نیست فقط یکم سردم شده. نگار ازدواج موقت یه کاپشن ضخیم تنش بود، یه پلیور پشمی هم زیرش بود. نگار ازدواج موقت یک آن بلند شد و کاپشن رو دراورد نزدیک شد و گفت:

اینو بپوشین من پلیوور پوشیدم گرم نگهم می داره، خیلی داری میلرزی اینجوری سرما می خوری، بپوشش. یکم خجالت کشیدم اما اینقدر محکم این حرفمو بهم زد نتونستم رد کنم، سایت نگار ازدواج موقت هم یه سر تایید بهم نشون داد که قبول کن.

ممنونم ازت نگار ازدواج موقت یه لبخندی بهم زد و نشست. نگار ازدواج موقت از دور با یه سینی چایی و چند تا کیک اومد و با تعجب بهم سایت نگار ازدواج موقت کرد رفتم یه چایی بخرم چرا لباستونو باهم عوض کردید ؟!! زدیم زیر ازدواج موقت نگار و ماجرا رو به نگار ازدواج موقت گفتیم و که یکم شیطنت کرد و نشست. شروع کردیم به صبحونه خوردن و حرف زدن از هدف و آینده هامون. نگار ازدواج موقت سایت نگار ازدواج موقت جان شما چرا واسه همیشه نمیاین تهران؟! اینجوری واسه خودتونم راحت تره. راستش بابام عادت کرده به اونجا و گرنه چندبار بحثش رو مطرح کردم، منم دیدم راحت نیستن دیگه اصرار نکردم.

نگار ازدواج موقت که اینطور. . منم یه مدت خارج از ایران بودم، واسه درس خوندن، اصلا راحت نبود، تنهایی و غربت، نگار ازدواج موقت می دونه، دوست داشتم تا کارشناسی رو اونجا باشم اما خوب دلتنگی اجازه نداد. نگار ازدواج موقت  آره بابا هر شب پیام می داد تا لالایی واسش بخونم مگه خوابش می برد بچه! زدیم زیر ازدواج موقت نگار که گفتم الان پشیمون نیستین برگشتین؟! نگار ازدواج موقت یه سایت نگار ازدواج موقت بهم کرد، یه لبخند زد و گفت:

الان مطمئنم که نه. یه لحظه چشام به چشاش خیره موند، چقدر کلماتش رو محکم بیان می کرد، از حرفاش مشخص بود چه پسره مغروریه.

ازدواج موقت نگار

سایت نگار ازدواج موقت و نگار ازدواج موقت یه سایت نگار ازدواج موقت بهم دیگه انداختن یه لبخند زدن که نگار ازدواج موقت گفت:

الان که رفته بودم چایی بگیرم ازدواج موقت نگار زنگ زده بود، باید واسش مدارک رو پست کنیم کارارو انجام بده. سایت نگار ازدواج موقت شما هم حتما رفتنی هستین! سایت نگار ازدواج موقت راستش اوایل چرا ولی الان نه زیاد، ولی نگار ازدواج موقت خیلی دوس داره بریم. نگار ازدواج موقت البته اول من باید برم یه دوماه زمان میبره تا بتونم سایت نگار ازدواج موقت هم ببرم، ولی اگر ازدواج کنیم باهم میتونیم بریم. سایت نگار ازدواج موقت خوب همین جا ازدواج می کنیم بعد می ریم.

نگار ازدواج موقت نه عزیزم، اونجا شرایطش بهتره، بعدشم من بهت قول دادم اونجا عروسی کنیم. سایت نگار ازدواج موقت سرش رو انداخت پایین و زمزمه کرد دو ماه. .؟ نگار ازدواج موقت نگار ازدواج موقت، میدونی دو ماه واسه آدرس سایت نگار ازدواج موقت هر یه روزش یه عمره؟! نگار ازدواج موقت ولی ارزشش رو داره نگار ازدواج موقت، اخرش همونی می خوایم که میشه، خوب منم نمی تونم دوریش رو تحمل کنم. سایت نگار ازدواج موقت امیدوارم. . تو گوشش اروم گفتم عزیزم نگران نباش، نگار ازدواج موقت همیشه کنارته، رو منم می تونی حساب کنی. یک آن یه لبخند رو لباش نشست.

نگار ازدواج موقت خوب بچه ها اگر موافقید بریم یکم قدم بزنیم. همه موافقت کردیم و بلند شدیم اروم اروم قدم بزنیم نگار ازدواج موقت هم رفت سینی رو پس داد و اومد. فضای پارک با درختای بید مجنون و فواره های آبی که در زمین و برج آتش ساخته شده خیلی دیدنی شده. اولین بار بود به این پارک میام، با خانواده معمولا به تهران سفر نمی کردیم چون کسی رو نداشتیم، این تجربه برام خیلی لذت بخش بود. پیدا کردن کسانی که میدونم از امروزم بیشتر واسم خاطره ساز میشن.

نگار ازدواج موقت

سایت نگار ازدواج موقت یه سایت نگار ازدواج موقت بهم انداخت و گفت:

به چی فکر می کنی سایت نگار ازدواج موقت؟! سایت نگار ازدواج موقت سایت نگار ازدواج موقت کجایی؟! جانم جانم. . نگار ازدواج موقت خوبی؟! چیزی شده ؟ نه نه یه لحظه داشتم به فضای پارک سایت نگار ازدواج موقت می کردم متوجه حرفاتون نشدم معذرت می خوام. نگار ازدواج موقت یه اشاره کرد به سایت نگار ازدواج موقت و سایت نگار ازدواج موقت رفت پیشش و نگار ازدواج موقت کنارم قدم میزد. نگار ازدواج موقت تو این مدت گذشته راضی بودین از دانشگاه و ازدواج موقت نگار توی تهران؟ اممم. .خوب تنهایی ازدواج موقت نگار کردن مطمئنا سخته اونم واسه یه دختر، اما آشنایی با شماها این تنهایی رو آسون کرد، پیدا کردن دوست خوب تو ازدواج موقت نگار یک شانس بزرگ که نصیبم شده. راستش زمان گذشته افرادی توی ازدواج موقت نگار بودن خیلی جاها که نیازشون داشتم، نبودن یا به هر بهونه ای. .. شاید ازدواج موقت نگار باشه اما تا امروز دوستی که همیشه همرام باشه نداشتم!!

نگار ازدواج موقت می فهمم، هممون این تجربه رو داشتیم. مهم این که نذاریم هر کسی وارد ازدواج موقت نگار بشه، چون سرزنش خودمون بی فایدس. یه نگاهی بهش کردم و گفتم فضولی نباشه اما نگار ازدواج موقت گفته بود تنها ازدواج موقت نگار می کنین، دلیلی داره؟ نگار ازدواج موقت یه مکث کرد و گفت:

خانواده ام مخالف سفر من به خارج از کشور بودن، پدر من از لحاظ مالی چیزی واسم کم نزاشت اما به همون اندازه محبتش رو از من و مادرم گرفت. اینقدر حرص مال این دنیا رو خورد، یه شب که نصف داراییش رو مجبور شد بفروشه تا از ورشکستگیش جلوگیری کنه، یه شبم تو خواب سکته کرد و تمام. چی با خودش برد؟ هیچی. هرچی داشت موند، فقط یه خانواده رو یتیم کرد. چیزی نداشتم بگم، کم کم داشتم به رازی که همیشه دنبالش بودم می رسیدم، اون حالت های غمگینش. ..

مطالب مشابه


آخرین مطالب