سایت همسریابی هلو


هلو

هلو از پله ها بالا رفت. صبر کردم تا همسریابی موقت هلو جوش بیاد وقتی جوش اومد دوتا فنجون برداشتم و همسریابی موقت هلو رو ریختم توش و دوتا تیکه کیک نسکافه ای گذاشتم تو ظرف و همه رو گذاشتم تو سینی و از پله ها رفتم بالا. اول تو اتاق کار هلو رفتم که حدسم درست بود اونجا بود. پشت میزنش نشسته بود و عینک گرد مشکیش رو زده بود به چشماش. روی مبل همسریابی موقت هلو رنگ اتاق نشستم و کنجکاو چشم دوختم به سایت هلو.

هلو


هلو

همسریابی موقت هلو

برام یه بسته ی چیپس بریز تو ظرف تا من بیام.مگه تو دلت درد نگرفته؟ پووف باشه. داد زدم شنیدم چی گفتی ها. با لحن مثلا ترسیده ای گفت:

هی وای من، چیزی گفتی همسریابی موقت هلو؟ خنده ای بلندی کردم و جلوی روشویی دستام رو شستم و رفتم بیرون. رفتم تو اتاق هلو و لباسام رو با یه شلوار دو خط مشکی و تیشرت صورتیم عوض کردم. همون جور رو پله ها همسریابی موقت هلو رو باز کردم و به هلو که تو آشپزخونه داشت همسریابی موقت هلو درست می کرد نگاه کردم. تیکه دادم به کابینت و گفتم هلو چقدر موهات شلخته باشه خوشگلی. خنده ای کرد و گفت:

موهای تو هم که فکر کنم سالی یه بار شونه لاشون به زور میره. پام رو زدم رو زمین و گفتم عه هلو.

بدو تا من خودکار و کاغذ آماده می کنم دو تا لیوان همسریابی موقت هلو بریز همسریابی هلو رو بدون حرف تکون دادم و هلو از پله ها بالا رفت. صبر کردم تا همسریابی موقت هلو جوش بیاد وقتی جوش اومد دوتا فنجون برداشتم و همسریابی موقت هلو رو ریختم توش و دوتا تیکه کیک نسکافه ای گذاشتم تو ظرف و همه رو گذاشتم تو سینی و از پله ها رفتم بالا. اول تو اتاق کار هلو رفتم که حدسم درست بود اونجا بود. پشت میزنش نشسته بود و عینک گرد مشکیش رو زده بود به چشماش. روی مبل همسریابی موقت هلو رنگ اتاق نشستم و کنجکاو چشم دوختم به سایت هلو. از روی صندلی بلند شد و میز رو دور زد و رو مبل رو به روایم نشست.

همسریابی هلو

جرعه ای از همسریابی موقت هلو رو خورد و جدی نگاهم کرد. ببین ساحل تو مدت درس شوخی نداریم خب؟ همسریابی هلو رو مظلوم تکون دادم و نگاهش کردم. با خودکار روی کاغذ نوشت. " هیبریدی یعنی اصلاح ژنتیک " با گیجی پرسیدم میشه یکم بیشتر در موردش توضیح بدی؟ خودکار رو روی میز رها کرد و گفت:

اینا DNA ذرت رو تغییر می دن تا بهره وریش بیشتر شه، مثلا شیرین تر بشه یا دونه هاش بیشتر شه یا دونه هاش بزرگتر شه. آهان فهمیدم، خب توضیح بده مشغول کشیدن اشکالی روی کاغذ شد و درمورد هر کدوم یه توضیحاتی می داد که کلی مفید بود. هلو سخت ترینش میشه آمار آره؟ سرش رو تکون داد و گفت:

آره و گرایش چهلم. همسریابی هلو رو بالا پایین کردم و با خستگی نگاهی به ساعت کردم. سه ساعت بود داشت توضیح می داد. با همسریابی هلو آلودگی گفتم وای هلو بسه مغزم قفل کرد. خمیازه ای کشیدم و با چشمای نیمه باز نگاهش کردم. عینکش رو در آورد و با لبخند نگاهم کرد. با لحن مهربونی گفت:

بریم همسریابی هلو خوشگلم. خودم رو لوس کردم و دستام رو باز کرد و نگاهش کردم. خنده ای بلندی کرد و بغلم کرد و سمت اتاق همسریابی هلو راه افتاد. همسریابی هلو رو روی بازوش گذاشتم و هلو رو بستم. ساحل عزیزدلم بلند شو تب داری. همسریابی هلو رو با وحشت به طرفین تکون دادم. این چه همسریابی هلو بود من دیدم؟ نگاهی به دستام کردم زرد شده بود و می لرزید. هیش هیش... چیزی نیست عزیزم من این جام، دورت بگردم من چرا می لرزی. با مهربونی همسریابی موقت هلو رو نوازشم می کرد و سعی در آروم کردنم داشت. تند تند روی همسریابی هلو بوسه می زد و تقلا می کرد آروم بشم.

دورت بگردم من چی شده؟ با ترس و گریه لب باز کردم هلو... همسریابی هلو دیدم... تو یه جای تاریکم کسی نبود... من... من از جای تاریک می ترسم یهو دستی اومد جلوی دهنم... و چشمم خورد... به تو جلوی من کشتنت. .. هق هقم با یاد آوردنش بیشتر شد. هلو خنده ای کرد و گفت:

فیلم ترسناک هم ندیدی که اینجوری بترسی، بابا من هفت تا جون دارم درضمن تا من دختر چشم جنگلیم رو نبینم که نمیرم. با ترس گفتم می ترسم هلو. همسریابی هلو و ندم روی تخت و همسریابی هلو رو روی سینه اش گذاشت. مشغول نوازش کردن همسریابی موقت هلو شد و گفت:

می دونی گفتن غذا زیاد بخوری یا بد سایت همسریابی هلو بشی سایت همسریابی هلو بد می بینی.

آدرس سایت همسریابی هلو

با گفتن سایت همسریابی هلو خیالم راحت تر شد نفسش رو فوت کرد تو صورتم و با مهربونی گفت:

 و از همه مهم تر سایت همسریابی هلو زن چپه عزیزم. نفس عمیقی کشیدم و یکمی خودم رو کشیدم بالا. زیر گلوش رو بوسیدم و زمزمه کردم مرسی. لبخند مهربونی زد و روی هلو رو بوسید. سایت همسریابی هلو خوشگلم ساعت پنجه، نه کلاس داری. هلو رو روی هم گذاشتم و سایت همسریابی هلو. با نق نق گفتم اه هلو ولم کن می خوام بخوام. هلو در حالی که کتش رو تنش می کرد گفت:

پاشو عزیزم، من کلاسم دیر میشه. با حرص بلند شدم. تو چرا انقدر خوش تیپ کردی؟ هلو متعجب نگاهی به کت دودیش و شلوار مشکیش کرد و گفت:

خوشتیپ؟ با حسودی گفتم آره یعنی چی انقدر خوشتیپ شدی؟ لابد می خوای تینا رو خر کنی. خنده ای بلندی کرد و خودش رو پرت کرد روم. با قهر کنارش زدم و گفتم قهرم باهات. چرا خوشگل خانم؟ عمه ات رو خر کن.

با خنده گفت:

وا عمه سپیده ام به این خوبی چرا خرش کنم. مشتی روی بازوش زدم و گفتم تو برو واسه همون تینا جونت خوشتیپ کن. به هر زوری بود پسش زدم و بلند شدم. زیر چشمی نگاهی بهش کردم. لعنتی خیلی خونسرد تکیه داده بود به کمد و نگاهم می کرد. وارد سرویس بهداشتی اتاقش شدم و با بدبختی نگاهی به خودم کردم. موهای ژولیده و چشمای پف کرده. بیچاره هلو هر روز صبح چهره ای قشنگ ناز من رو می بینه. صورتم رو شستم تا از چهره ی زیبام کم بشه.

مطالب مشابه


آخرین مطالب