سایت همسریابی هلو


چگونه به سایت همسریابی دوهمدم وارد شویم؟

من چه بدونم چش بود! اه تو همین حرف بودیم که ورود به سايت همسريابي دوهمدم سینی به دست نزدیک شد من و میترا روبه رو بودیم و اونم با گفتن با اجازه.

چگونه به سایت همسریابی دوهمدم وارد شویم؟ - همسریابی دوهمدم


سایت همسریابی دوهمدم

 

برو الهییه  تند تند ادرس رو می گفتم تا جلوی یه ساختمون شیک ترمز کرد  . سرم و بلند کردم و به سر در نگاه کردم  کافه صدف  . لبخندی نشست کنج لبمو با همون حالت دست تو دست ورود به سایت همسریابی دوهمدل وارد اونجا شدیم . اوووه چقدم شیک بووود  . داشتیم با نگاه میزارو می خوردیم که بالاخره یه میز شیک تو اون دنج دنج ها پیدا کردیم  رفتیم سمتش و بی محابا دورش نشستیم  . چند لحظه ای از خل بازی های ورود به سایت همسریابی دوهمدل گذشته بود  هی می خندید و منو هم وادار به خنده می کرد. ورود به سایت همسریابی دوهمدل پشتش به در بود اما من دقیقا مقابل در اصلی نشسته بودم  . در باصدای به هم خوردن چنتا زنگوله باز شد و من نگام پر کشید به سمت صورت اون ادم  . بازم تیله های مشکی مقابلم قلبم رو به رقص در اورده بود .اونم نه یه رقص اروم بله دیوانه کننده  . اونم داشت منو نگاه می کرد.

اروم اروم جلو اومد و کاملا مقابلم ایستاد بلند شدم و دقیقا مقابل صورتش ایستادم  . قدم به زور تا دهنش می رسید  زبون باز کردم   سلام   سلام تو اینجا چیکار می کنی؟! ؟   من که اتفاقی اومدم تو اینجا چیکار می کنی؟! ؟ خندید ینی انقد خوشگل می خندید که واقعا دلم ضعف می کرد براش  همون لحظه حاضر بودم اعتراف کنم دلم برای خندش تنگ شده بود  . با صدایی که هنوز خنده توش موج می زد گفت   اینجا مال منه  . یه لحظه هنگ کردم می دونستم اما با دیدنش هول شده بودم .چه اتفاق شیرینی  . اما بعد خندیدم و گفتم   عهه چه جالب  گفت اره بشین .خوش اومدی  چیزی سفارش دادی؟! در حالی که می نشستم گفتم نه تازه اومدیم  چی می خوری!! ؟   قهوه لطفا  حتما الان میام  عقب گرد کرد که بره که چشمش افتاد به میترا  منم نگاش کردم همچین چشاش نعلبکی شده بود که نگو  .

با نگاه ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید به خودش اومد

با نگاه ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید به خودش اومد سلام  به ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید نگاه کردم دوباره شده بود همون ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید سرد و پرغرور به میترا یه نگاه اجمالی کرد و گفت   سلام و رفت  میترا انگشتش و می بریدن خبردار نمی شد همچین با چشمای باز و اخم دنبالش می کرد که حس می کردی داره نقشه قتلش و می کشه. از دیدن قیافه ی میترا خندم گرفت  برگشت طرفم با غیض گفت   کی بود این پسره؟! ؟

ورود به سايت همسريابي دوهمدم تو ارژانتین با هم بودیم

از کجا می شناختیش؟! ؟ چرا اینجوری کرد؟! ؟ چرا به تو دل قلوه داد با من اینجوری کرد؟! ؟ قاتل باباش بودم مگه؟! ؟ چرا اووووو چه خبرته میترااا؟؟! تا صب میخواد چرا چرا کنه خو بگو ببینم کی بود این شازده؟! ورود به سايت همسريابي دوهمدم تو ارژانتین با هم بودیم ینی اینم برا مسابقه اومده بود هتلمونم یکی بود خو چرا با من اینجوری کرد؟!  کلا با دختر جماعت مشکل داره عههه نکنه تو پسری من خبر نداشتم؟!! بسه دیه میترااا  . من چه بدونم چش بود! اه  تو همین حرف بودیم که ورود به سايت همسريابي دوهمدم سینی به دست نزدیک شد  من و میترا روبه رو بودیم و اونم با گفتن با اجازه صندلی وسط مارو کشید بیرون و نشست  یه فنجون قهوه گذاشت جلوی من یکی برا خودش کشید و یکی رو هم گذاشت جلوی میترا  با لبخند گفتم دستت درد نکنه اونم در جوابم لبخندی زد و گفت   نوش جون میترا هم گفت مرسی ورود به سایت همسریابی دوهمدم سرشو زیر انداخت و با اخم گفت خواهش می کنم  از دیدن قیافه ی میترا خندم گرفت و ریز خندیدم  یه قلوپ از قهوه ام رو نوشیدم و برای شکستن سکوت گفتم   جای دنجیه خیلی خوشم اومد  نیشش شل شد و گفت خیلی خوش اومدی

ورود به سایت همسریابی دوهمدم متوجهش شد

مرسی ولی میگم ورود به سایت همسریابی دوهمدم؟! سکوت کردم تا جواب بده   هووم   اگه می دونستم همچین جای خوشگلی داری خیلی قبل تر ها می ومدم  و د وباره خندیدم  میترا هم خندید و ورود به سایت همسریابی دوهمدم برگشت همچین چپ نگاهش کرد که کم مونده بود من سکته کنم  میترا لبخند رو لبش ماسید   جووونم جذبه    برو بابا خلی دیه خل عمته. بیچاره عمم هی بگو عمته عمته. خو راس میگم دیه ولی مونی ها؟! درد چته بگووو بی احساس خان جذبه رو حال کردی؟! ؟ با کمال ادب گمشو بابایی نثارش کردم. . سکوت مسخره شده بودقبل از اینکه دوباره بتونم سکوتو بشکنم در باز شد و یه پسر با روی گشاده اومد تو. . ورود به سایت همسریابی دوهمدم متوجهش شد و با خنده گفت   عه میثم بعدم به من نگاه کرد و گفت  راحت باشین. . من میرم پیش دوستم ببخشید. . خواهش می کنم برو مرسی از پذیرایی. .

ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید اولش با من بدتر از این بود

خواهش چیز دیگه خواستی کیوان رو صدا کن اوکی برو   فعلا تا چند قدم دور شد ورود به سايت همسريابي دوهمدم عین ببر وحشی اماده ی دریدن به من پرید   خییلی خری مونیکا این قوزمیت چیه نشستی باش حرف می زنی؟ شیطونه میگه بزن دکو پوزشو بیار پایین. . مرتیکه. . نذاشتم ادامه بده و لحن خنده الودم گفتم   ای بابااا. . عزیزم این ورود به سایت همسریابی دوهمدم جدید اولش با من بدتر از این بود حرص نخور گلم بچت کج میشه. . بعدشم با صدا خندیدم. .  خیییلی خرییی مونیکااا صبر کن می ریم از اینجا دیگه.

چیه می خوای گیسامو بکنی؟! ؟ نخییر صب کن ببین باهات چیکار می کنمممم. . من نشستم از حرص می ترکم این بیشعور هم می خنده بخند گلمممم وقت خنده منم میرسه. . دوباره من خندم اوج گرفت.   من می خندیدم و اون حرص می خورد. . یکم دیگه نشستیمو بعد تموم کردن قهوه مون بلند شدیم که بریم. . حالا ورود به سايت همسريابي دوهمدم از حرص قهوه شم نمی خورد.

مطالب مشابه


آخرین مطالب