سایت همسریابی هلو


آدرس جديد سايت دوهمدم چيست؟

سايت دوهمدم همسر يابي دستش را میان موهایش فرو کرد: _سایت دوهمدم همسر. به سمت در رفت و در را باز کرد، از تیپ رسمی همیشگی اش دست برداشته بود.

آدرس جديد سايت دوهمدم چيست؟ - سايت دوهمدم


سايت دوهمدم

دیشب سايت دوهمدمم رو دیدم

حتما یه برنامه ای برات داره! فقط کافیه بهت اعتماد کن که اونم طول می کشه! زهرخندی رو لبم نشست: _باشه، باشه! _دیشب سايت دوهمدمم رو دیدم... زنگ در مانع ادامه حرفش شد، کلافه نفسش را بیرون داد و از روی دوهمدم سايت ازدواج بلند شد، به ساعت نگاهی انداخت و با کلافگی گفت: _قرار بود دیر تر بیاد! اخم هایم را در هم کشیدم و دستم را تکیه گاه چانه ام کردم: _کی؟ سايت دوهمدم همسر يابي دستش را میان موهایش فرو کرد: _سایت دوهمدم همسر. به سمت در رفت و در را باز کرد، از تیپ رسمی همیشگی اش دست برداشته بود و تیشرت مشکی آستین بلندی با شلوار خاکستری پوشیده بود، حالش خیلی زار بود، موهای بهم ریخته و ریش های نامرتب!

از روی دوهمدم سايت ازدواج بلند شد

به سمت میز آمد، دستش را روی شانه ی آرین کوبید: _گمشو، بلند شو! آرین بی حرف از روی دوهمدم سايت ازدواج بلند شد، سایت دوهمدم همسر صندلی را بیرون کشید و بی حوصله روی آن نشست، لیوان جلوی رویش را برداشت و یک سر بالا رفت. _کی این کار رو با گردنت کرده؟ با سوال سايت دوهمدم نگاهم به سمت گلوی باراد رفت، دور تا دورش قرمز بود. باراد خنده های رو اعصاب مخصوص خودش را کرد _وحشیه جذاب. ابروهایم بالا پرید، منظورش را خوب متوجه شدم، سايت دوهمدم نگاه پر از سوالش را به من دوخت و من اسم سایت دوهمدم همسر یابی را لب زدم.

سايت دوهمدم جدید یه آهنگ بذار

سايت دوهمدم آهانی گفت و به سمت آشپزخانه اش رفت. موبایل باراد زنگ خورد، موبایلش را بالا آورد و به صفحه آن نگریست، از نگاهش می توانستم بفهمم از تماس فرد پشت خط چندان راضی نیست. تلفن را پاسخ داد: _هان آراد؟ صدای آراد از اسپیکر تلفن شنیده می شد: _این همه مدت نباید می پرسیدی کدوم گوریم؟ باراد با بی خیالی دهان کج کرد و گفت: _بیست و هشت سالته هر گوری می خوای باش. تلفن را قطع کرد، آن را خاموش کرد و روی میز انداخت. سرش را روی میز گذاشت و چشم بست: _سايت دوهمدم جدید یه آهنگ بذار. سايت دوهمدم جدید از آشپزخانه بیرون آمد و بلند گوها را روشن کرد. از موقع آمدن باراد جو حسابی سنگین شده بود.

در مورد سایت دوهمدم همسر یابی یه چیزی می گفتی؟

از روی صندلی بلند شدم و به سمت سايت دوهمدم جدید رفتم شاخک هایم درباره حرف نصف مانده سايت دوهمدم جدید، به کار افتاده بود، آرین هم پشت من به آشپزخانه آمد. دستم را به کانتر تکیه دادم و وزنم را روی دستانم انداختم: _داشتی در مورد سایت دوهمدم همسر یابی یه چیزی می گفتی؟ سايت دوهمدم آدرس جدید نگاهی به با راد انداخت و بعد از آن که مطمئن شد، حواسش نیست گفت: _دیروز سايت دوهمدمم رو تو پارتی کیمیا دیدم، حال خوبی نداشت. یکی از ابروهایم بالا رفت، کجای این دختر را باید باور می کردم حرف هایش را یا چیزی که می بینم و می گویند؟ _اون جا چی کار می کرد؟ _چه میدونم! تو راه یه چرت و پرتایی می گفت، می گفت اعتماد یعنی حماقت و از این حرف ها!

سرم را پایین انداختم و تلخندی زدم، بهش درباره آراد هشدار داده بودم ولی گوش نکرد! لجبازی کرد! با صدای سايت دوهمدم آدرس جدید به خودم آمدم: _تو چیزی می دونی؟ _نه بابا چه چیزی! کمکش کن. سايت دوهمدم آدرس جدید خندید: _مثل این پیرمردا حرف زدی! خندیدم و چینی به لب بالا ام دادم: _سال دیگه پیرمرد می شم! سايت دوهمدم همسر يابي لیوان آبی جلو ام گذاشت: _بخور زیاد حرف نزن. سايت دوهمدم همسر يابي لب ورچید.

مطالب مشابه


آخرین مطالب