سایت همسریابی هلو


لینک سایت دو همسان

سایت دوقلوهای همسان بعد از دو روز به خانه امده بود و باید تنهایشان می گذاشتم توی اسانسور که ایستادم با خودم فکر کردم سایت دو همسان هم حتما خسته است و درماند

لینک سایت دو همسان - دو همسان


سایت دو همسان همسریابی

اماده شدم و ساعتی بعد انجا بودم روی مبل راحتی جلوی تلوزیون لم دادم و به تیزر برنامه برهان خیره بودم عالیه نه ؟ چی ؟ ایده شون برای این برنامه نگاهم را دوباره به تلوزیون دادم، برهان همیشه عالی بود، دست روی ایده ی به درد نخور و بنجول نمی گذاشت سایت دو همسان از هفته دیگه پخش میشه سر تکان دادم و گفتم: من که وقت دیدنشو ندارم دروغگویی که شاخ و دم نداشت!

برنامه سایت دو همسان بود، حتما می دیدم... سایت صیغه دوهمسان ؟ هروقت با این لحن صدایم میزد قطعا جر یانی بود و حاال چشمش به گردنبندم بود چقدر قشنگه... تازه خر یدی؟ دستی به قلب کوچک جا خوش کرده روی پوستم کشیدم و گفتم: آره چشمم گرفت خر یدمش! ماگ نسکافه ام را برداشتم پا روی پا انداختم و پرسیدم: سایت دوقلوهای همسان کی میاد ؟ اندکی به نیم رخم خیره شد و گفت: دو روزه یه پشت دارن ضبط میکنن... کلید که روی درچرخید سایت همسریابی دو همسان هم از جا پر ید و به سمت در پرواز کرد سایت ازدواج موقت دوهمسان پیشانی ام را بوسید و خستگ ی از چشمانش میبارید بلند شدم کیفم را برداشتم و سایت همسریابی دو همسان به رفتنم گیر داد اما من نماندم، سایت دوقلوهای همسان بعد از دو روز به خانه امده بود و باید تنهایشان می گذاشتم توی اسانسور که ایستادم با خودم فکر کردم سایت دو همسان هم حتما خسته است و درمانده...

صدای پیام موبایلم را شنیدم و لبخند به لبم امد... تلپات ی مان عجیب قوی بود نوشته بود خستم... دلم آغوش می خواد پشت فرمان نشستم و نوشتم میای یا بیام ؟ نوشت نزدیک خونتم و می داند با چه سرعت ی تا خانه ام راندم... هنوز کفشم را درنیاورده بودم که موبایلم تک خورد، از همان باالی پله ها در را با ریموت باز کردم و ماشینش وارد شد خیره ام بود که در ماشینش را بست، با همان خیرگی از کنار ماشینم گذشت دستی به کاپوت کشید و گفت: خونه نبودی؟

سایت صیغه دوهمسان امد

نچ از پله ها که سایت صیغه دوهمسان امد گفتم: خسته نباشی به اغوشم کشید و من چشمانم به اسمان قرمزبود قطعا اولین برف امسال را به همراه داشت نفس های گرمش موهایم را به بازی گرفت و پرسیدم شام خوردی ؟ خوردم گرسنه نیستی ؟ نیستم وقتی اینطور کوتاه پاسخ میداد اوج خستگی اش بود درب سالن را که بستم امان نداد، دست دو طرف کمرم گذاشت و مرا که برای او به سبک ی پر بودم روی شانه اش انداخت و صدای خنده ام هوا رفت...

هنوز قدم روی پله نگذاشته بود که صدای آیفون بلند شد و او بدون اینکه برگردد و تصویر آ یفون را ببیند گفت: کیه نصفه شبی ؟ و من که دقیقا برعکس او بودم و آیفون را می دیدم خنده ام در گلو خشکید. .. کمی طول کشید تا از شوک کسی که پشت در خانه ام بود در بیایم از بغل سایت دو همسان پایین امدم و با قدمهایی که سست بود به سمت آیفون رفتم و او پشت سر هم دست میفشرد به ان دگمه لعنتی و صدای ملودی بی وقفه نواخته میشد.

این پسره سایت ازدواج موقت دوهمسان چه غلطی میکنه

قبل از اینکه دست ببرم به گوشی آیفون صدای عصبی سایت همسریابی دو همسان را از پشت سر شنیدم این پسره سایت ازدواج موقت دوهمسان چه غلطی میکنه ؟ شانه ام به عقب کشیده شد، چشمهای خسته اش سرخ بودند. .. سایت دو همساند چی می خواد این وقت شب ؟ صدای آیفون لج بازی به خرج میداد و من زبانم بند رفته بود نکند سایت صیغه دوهمسان را دیده و شناخته باشد؟ نالیدم نمیدونم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب